نوشته شده توسط : مجله

جمله های غمگین

 

قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند

گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند

زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جمله های غمگین و گریه آور

 

جای زخم هاتون رو به دوستان صمیمی تون هم نشون ندین چون فقط کسی می‌تونه به اون زخم لگد بزنه که جاشو بلده!

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جمله های غمگین

 

در زندگی خود هیچ وقت چهارچیز را نشکنید 

اعتماد 

قول 

ارتباط

 قلب

شکسته شدن آنها صدایی ندارند ولی دردناک است 

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جملات عاشقانه

 

خدایا به‌ جهنمت‌ دیگر نیازی‌ نیست 

ما آدمها همدیگر را بهتر میسوزانیم 

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

 جملات گریه آور

 

میگن درد رو از هر طرف بخونی 

  میشه درد!

ولی درمان رو از اخر بخونی

  میشه "نامرد!

مواظب باش واسه دردت به هر

درمانی تن ندی...

 

  بیشتر بخوانید: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جمله های غمگین و گریه آور

 

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جملات عاشقانه زیبا

 

یکی بود ، یکی نبود

من موندم و اون نموند

من دیدم و اون ندید

من خواستم و اون نخواست

من التماس کردم و اون نشنید

من هستم و اون رفته !

من خستم و اون …

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جمله های غمگین و گریه آور

 

کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

عکس های عاشقانه

 

وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن :

به تمام جزئیاتش

به لبخند بین حرف هایش

به سبک ادای کلماتش

به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش

به چشم هاش خیره شو

دستهایش را به حافظه ات بسپار

گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند …

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جمله های غمگین

 

یک افسانه‌ قدیمی می‌گه وقتی انسانی روی زمین می‌میره و کسی نیست برای گریستنش، یک انسان دیگر تعیین می‌شه برای غمگین شدن. 

برای همین هم هست که گاهی دلمون بی‌نهایت می‌گیره بدون اینکه بدونیم

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

 جملات عاشقانه

 

برای مردم زندگی نکن

تباه میشوی

غمگین ترین آدم ها

کسانی هستند که

برداشتِ دیگران

برايشان زیادی مهم است

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

اس ام اس عاشقانه

 

آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد 

، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد 

و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …

آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جمله های غمگین و گریه آور

 

به من گفت برو گورِت رو گم کن …

و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !

کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :

“زبانم لال !”

 

اس ام اس عاشقانه, جملات گریه آور

جملات زیبا و کوتاه

 

ﭘﻴﺸﺎﻧﻰ ﺍﻡ ، ﭼﺴﺒﻴﺪﻥ به ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ

ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ، ﺧﻴﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﺭﺍ …

ﻋﺠﺐ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺗﻮﻗﻌﻰ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ !


خـــــــــــدا …
اینقدر تو خودم ریختم ،
که از سرمم گـذشــت…
دارم غـــــــرق میشم …
دسـتت کــــــجاست!!!

::
::

چـقـدر بـالایـی
چـقـدر پـایینـَم
نــمیــرســد دسـتـم بـه دستــهـایــت…
مخاطبِ خــاص دارد : خــُدا

::
::
خـــوبـــم
مثــل پــدربـــزرگ
کــه خـــوب بـــود
و
مـُــــرد !!

::
::

بعضی دکمه های کیبورد شل شده اند ! بس که استفاده شده اند .
دکمه های : ک ا ش ب و د ی

::
::

تــــو خاص نبودی گلم
احساس من یه تــــو
خاص بود

::
::

بعضی مواقع
دنبال یک کلید”Shift” میگردم
برای دیدن اون روی آدمــــهــــا!.

::
::
داغـــونی اَم از آنجـــا شــــروع شُـــــد
کــــه فَهمیـــــدَم . . .
از میـــان ایـــــن همــــه “بـــود”
مَــن در آرزوی یکــــی اَم کـــه ” نَبــــود “

::
::

تـمـام قلـّه هـای تـنـم را هـم کـه فـتـح کـنـی
ایـن سـرزمـین هـمـچـنـان مـبـهـم مـی مـانـد
و هـنـوز
دارَد
حـرف هـایـی بـرای گـفـتـن
فـقـط حـواسـت را جـمـع کـن
دخترک ،
شـهـوت مـمـنـوع . .

::
::

دلم میخواست یکی رو داشتم بعضی وقتا که مردم خستم میکنن میومد
کنارمو دستاشو می گذاشت دوطرف صورتم زل میزد تو چشام
میگفت ؛ بیبین ..تو من و داری …..

::
::

وقتی زنی دیوانه وار باتو بحث میکنه خوشحال باش…!!
چون سکوت زن, نشانه پایان توست…!!
::
::

میدانم ؛
دیگر برای من نیستی !
اما ….
دلی که تنگ باشد این حرفها را نمیفهمد
::
::

دوست داشتن خوبان همیشه گفتنی نیست…
گاه سکوت است و گاه نگاه و گاه یک پیام…
::
::

مــــا قشنگـــ ترین ضمیـــر میشـــد :اگـر میمانـــدی. . .

::
::

دکتر راست می گفت ؛
که “روی” ، برای ِ سلامتی ِ مو مفید است ..
از من که روی برگرداند ،
موهایم ، همه سفید شدند !!!

::
::

مــی خـواهـم داستـانـی از علاقــه ام بـه تــو را بنـویسـم
یـکی بـــود ، یـکی …
بـی خیال……..!!
خــلاصـه اش میشود اینــکـه :
دوستـت دارم ، لعـنتـی . . . !

::
::

دندانپزشک آخرین دندان گرگ را کشید!
نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوزخندی زد
گرگ زیر لب گفت:بخند…….
اینست عاقبت گرگی که عاشق گوسفندی شده باشد!
::
::

پاهایـم را کــه در آب میزنـم ، ماهــی ها جمـــع میشـــوند ،
شــــاید اینهــــا هــم فهمیــده اند کــه یک عمــره طعمـه ی
روزگــار بــوده ام !

::
::

عاشقت می شوم
دقیقه ای
۸۶ بار !!!!!!

::
::

چه قدر تلخ شده ای …
آنقدر که حتی وقتی صدایت را می شنوم احساس می کنم …
دیگر دلم برایت نمی لرزد…

::
::
نیت میکنم و صدایت میکنم
با جواب تو فال میگیرم
اگر گفتی “بله ” روز خوبی خواهم داشت
اگر گفتی “جانم ” تمام خوبیها را
برای تو میسازم

::
::

تنــها یک عاشــق میفهمـد
تفـــاوت میــانِ
آغــوش نـرم و آغــوش اَمــن را..

::
::

هزار بار گفته ام
اگر قدرتش را نداری مرد باشی‌
دورِ سه چیز را خط بکش
زن
عشق
مستی

::
::
خیلی ها مترسک رو دوست ندارن
چون
پرنده ها رو میترسونه.
اما
من دوستش دارم
چون
تنهایی رو درک میکنه..

::
::
چه معنی داره تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه !
چه معنی داره تو این دنیا کسی تنها باشه !
چه معنی داره تو این دنیا آدم ها یک روز بیان و یک روز برن !
چه معنی داره تو این دنیا دل بعضی ها اینقدر تنگ باشه !
اصلا چه معنی داره تو این دنیا دل بعضی ها از سنگ باشه !

::
::

دوسـت دارم این رو نوک پنجـه بلند شدن ها رو و بوسـیدن لب های تـــو را
همان لحظه هایی که تو یک عالمه مـَـرد می شی و مـن یک عالمه زن !!

::
::
لحظه ی قشنگیه وقتی صبح با نوازشِ دست های کسی از خواب بیدار می شی
که دیشب هزار بار بهش گفتی : دوست دارم
ولی اون تا خود صبح کنارت بیدار بوده و تو رو نوازش می کرده … !
::
::

به سلامتی اونایی که هزارتا خاطرخواه دارن ولی دلشون اسیر یه بی معرفته!

::
::

مثـل ِ این صدا خفـــه کن ها میمونه
که میـذارن سر هفت تیـــــــــر !
خیانت رو میگم …
بی صــــدا می کشتت ..

::
::

گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..!
::
::

گــریان شده دلـــــم….
همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز…
پا به زمین می کـــوبد…
تـــو را میـــخواهد…. فقط “ تـــــــــو ” را…

::
::
زنـــــها مثل ســـکوت هستند… با کوچکترین حـــــرفی میشکنند…!
مًــــردها مثل « باران بهاری » هستند .
هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود…!

::
::
گفتند حکم؟
ورق دست گرفتیم و خندیدیم
قرار شد حکم دل باشد…تمام سر ها دست تو بود
روزگار دست از ما گرفت…دو به دو، دل دادیم
زندگی آس ِ مان را برید
دو به تک باختیم
بازی روبروی چشم های تو عاقبت ندارد…..!
::
::
۱ …۲ … ۳…
آمـاده ایـــد!؟
چیک …..
لای عکسها دنبال عکسمان میگردم ..
همان دیگر .. همان که .. یادت نیست؟!
مگر میشود؟!
فراموش کرده ای؟!
اینجاست .. پس تو کجایی؟؟!!
نیستی چرا؟!
عکسمان که دونفری بود!
میبینی گلم .. عکاس از منو تــو فاصله را بهتر میفهمد .!
::
::
تکثیر شده ام در این شهر؟؟
یاقلب توست که مدام شعبه های جدید افتتاح میکنند؟
این روزها…
جمعیتی مخاطب حرفهای عاشقانه ات شده اند..!!!
::
::
چی بگم ؟؟؟؟؟
…. …. …. ….
…. …. …. …. ….
…. …. …. …. …. ….
کی به غیر از تو می دونه این نقطه ها چقدر حرف تووشونه. . . که واسه

منبع : متن گریه دار



:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجله

شعر کوتاه عاشقانه

برای ابراز احساسات راه های زیادی وجود دارد یکی از این راه ها فرستادن پیام محبت آمیز است یا نوشتن جمله ایی احساسی بر روی جعبه یک هدیه کوچک بدون بهانه. اگر به دنبال خوشحال کردن اطرافینتان هستید ازم نیست که کارهای عجیب و غریبی را انجام دهید. در این مجموعه از شعر های کوتاهی که برای شما جمع آوری کرده ایم می توانید استفاده کنید تا دل مخاطب خود را بربایید.

 

زندگی گوشه قلب تو 
بهشت است 
بگو ...
رهن مخروبه ترین 
گوشه ی قلبت چند است ..

عاشقانه
از ''تو'' می نویسم
و شخص دیگری
در ''من '' آفریده می شود.
تو، او را ''ما'' می نامی؛
او مرا '' تو''

می‌ آید، 
اگرچه دیر.
می‌ آید
رفتار رنگی اش
از پشت بال پرستو 
چه دیدنی ‌ست !

متن عکس، شعر کوتاه عاشقانه


"مواظب خودت باش"
خیابونای زیادی مونده که با هم قدم نزدیم
کافه های زیادیه که قرارگاهمون نشده
و جاهای زیادی هست که نرفتیم
"مواظب خودت باش"جوونم
جهان بی تو جای خوبی برای موندن نیست

 دلنوشته عاشقانه

دلنوشته عاشقانه

تور از پی تور ...
ملودی ها 
بر کرانه ی گمنام.
بال زنان
آوازی در باران های آینده
از واژه ای که تو
از واژه ای که من.

یوسف صدیق .

گلچین متن عاشقانه و احساسی برای مخاطب خاص

براي دوست داشتن 
هميشه دنبال بهانه ام
برفي ببارد
آفتابي بتابد
نم باراني بزند بر موها و گونه ام
بادي بوزد
شگفتا
نه بهانه ها تمام ميشوند
نه دوست داشتنت

شیراز 
در شب چشمانت 
غزل می‌‌خواند؛
من 
در شب چشمانت
حافظ می‌‌شوم.
 

متن عکس های عاشقانه جدید

متن عکس های عاشقانه جدید

و عشق سوتفاهمی ست

که با " متاسفم" گفتنی فراموش می شود.

می پرسی: شادی چیست ؟
می گویم: زیستن با تو.
می پرسی: اندوه چیست ؟
می گویم: یک لحظه با تو نبودن.
می پرسی: زندگی چیست مرد من ؟
زندگی چیست ؟
می گویم: رها شدن درون نفس هات.
بیرون، زیر آفتاب پاییز
دو قمری سر بر شانه ی یکدیگر.

ماه من! اینجا نیستی‌
تا دست بر شانه ات بگذارم 
و سرما پلک هایش را ببندد.
هر شب اما، روی همان میز
که در سایه ی خیالم تنها مانده،
فنجانی شعر برایت می‌‌گذارم
و گوش می‌ سپارم 
به سلام دری که باز می‌‌شود
به صدای پاهایی که می‌‌خرامند
و به هلهله ی شاد واژه ‌هایی 
که گلویت را گرم می‌‌کنند.

متن عکس عاشقانه جدید 2018

متن عکس عاشقانه جدید 2018

از من می پرسی:
چرا دوستم داری؟
از تو می پرسم:
چرا پرنده می‌‌خواند؟
چرا شکوفه می‌‌شکفد؟
یوسف صدیق

محبوب من !
فرصتی نیست؛
جهان
مسخ زیبایی شناسی مرگ است.
بیا و 
زیر درخت شعرم بنشین؛
بگذار بهار واژه
از نفس هایت جان بگیرد
و آفتاب ''ما'' اشارتی باشد
بر تعلیق داوری های زمستان
درباره ی عشق

حرف که می زنی 
رز سرخی 
در برف می شکفد.
من شاعر می شوم 
و هواپیمای خورشیدی کوچکی 
از خواب زمستانی واژه هایم می گذرد.
تو تنها مسافر آینده ای 
که به اکنون ام باز می گردی.
حرف که می زنی 
از خود می پرسم:
آیا ما در جهان های موازی 
با هم نبوده ایم ؟

دلنوشته برای عشق

عکس اش را می بوسم 
عکس اش را روی سینه ام می گذارم
من، سایه و تنهایی با هم می باریم.
در دوردست خاطره 
مردی چترش را می بندد.
در دوردست خاطره 
مردی از پله ها ی پاییز بالا می رود 
و چون تابستانی 
میوه هایش را به آغوش می کشد.

جملات عاشقانه برای اینستاگرام

جملات عاشقانه برای اینستاگرام

گذرگاه بهاری
کودک گل را می بوید
یا گل کودک را ؟
شاملو و پاشایی

فیروزه در شبنم
الماس در چشمه.
گنجشکی 
که از سفره ی کوچک آوازش
گل می چینی
و مدادی
که بی قرار انگشتانت،
در. لحظه ی تولد یک شعر .
هان، شاعر !
این همه آیا کافی نیست
تا پیوسته
مرگ را بفریبی؟

متن عکس برای اینستاگرام

شمعی در من می سوزد
سکوتی لرزان در حریر آتش
زمزمه ای پنهان در سایه های سکوت
شمعی مدام در من می سوزد؛
من اما 
پشت پنجره های بی ستاره ی یلدا 
به بازی خاکستر و باد می اندیشم 
که پایان همه سوختن هاست.

من لحظه لحظه بودنت را دوست دارم
هر جا که باشد دیدنت را دوست دارم

در خلوت کافه یا توی خیابان
یکمرتبه بوسیدنت را دوست دارم

اشعار عاشقانه زیبا از شاعران بزرگ

زیباترین اشعار عاشقانه و احساسی کوتاه و بلند برای همسر و عشق زندگی با موضوعات : ابراز عشق، دلتنگی و غمگین سوزناک، دوری و جدایی، دلشکسته بودن و شعرهای عاشقانه زیبا و رمانتیک عاطفی از شاعران مشهور ایران و جهان برای زن و شوهر های عاشق و دوران نامزدی

شعرهای عاشقانه زیبا و رمانتیکشعرهای عاشقانه زیبا و رمانتیک

میخواهمت که خواستنی تر از هر کسی …

******

شعر عاشقانه زیبا برای همسرم

تورا دوست دارم
بدون آن که علتش را بدانم
محبتی که علت داشته باشد
یا احترام است یا ریا …

******

شعر عاشقانه زیبا و کوتاه برای همسر

شعر عاشقانه زیبا و کوتاهشعر عاشقانه زیبا و کوتاه

کی می رسد آن صبح
که من صدایت بزنم
تو بگویی جانا

***

سلام من
به آن پرنده سپیده و شادمان
که در سپیده با نسیم
ترانه ساز می شود
صبح زیبات بخیر

******

اشعار عاشقانه زیبا و کوتاه

از چهره ى تو
چیز زیادى یادم نیست
جز این که
اقیانوس آرامى
ریخته بود بین چشمهات
و روى طراوت لب هات
زمزمه ى تردى بود
که گنگم مى کرد
و نمى گذاشت
از چهره ى تو چیز زیادى
یادم باشد

******

شعر عاشقانه برای همسر مهربانمشعر عاشقانه برای همسر مهربانم

چه شد در من نمی دانم
فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم
که خیلی دوستت دارم …

******

تو معشوق ناب من هستی
همیشه عاشقت و مجنون تو می مانم لیلی جانم

تک بیتی عاشقانه زیبا برای شوهرم

صبح خورشید نگاهت به سرش خواب ندارد؟
پس بیا خوب نگهم کن که دلم تاب ندارد

******

شعر عاشقانه زیبا و غمگین

یا مشکل ارسال پیام از دل ما بود
یا منبع گیرنده ی قلب تو خراب است

زاییده ی دردیم و به بار آمده ی عشق
در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است

یک جمله بگو دلبرکم حرف دلت چیست
عاشق شده این شاعر و دنبال جواب است

******

شعر عاشقانه زیبا و دلنشینشعر عاشقانه زیبا و دلنشین

عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

******

شعر نو عاشقانه زیبا برای همسرم

صدا بزن مرا
مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم، مال تو هستم …

***

همسر عزیزم، تو تنها یار و همدم زندگی ام هستی
چه بخواهی چه نخواهی تا ابد در قلب من می مانی …
دوستت دارم

******

اگر باغ نگاهم پر ز خار است، گلم تاراج دست روزگار است
به چشمانت قسم، با بودن تو، زمستانی ترین روزم بهار است

******

شعر عاشقانه برای همسر عزیزم

تا تو نگاه می‌کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟
شهریار

شعر عاشقانه زیبا و کوتاه برای عشقمشعر عاشقانه زیبا و کوتاه برای عشقم

گرمای دستات آرامش منه

******

شب وقتی زیبا است که بدانی
یک نفر، یک جایی از این دنیا
با تصویرسازی آغوش تو به خواب رفته است
و چه زیباتر می‌شود وقتی که آن یک نفر
همانی باشد که تو هم هرشب
در خیال خودت در آغوشش می‌گیری

******

شعر رمانتیک زیبا برای عشقم

امروز
بیشتر از هر روز دیگری دوستت دارم
دست خودم نیست جمعه‌ها عاشق‌ترم!
مخصوصا اگر
چشم در چشم #تُ
از خواب بیدار شوم…

******

شعر عاشقانه زیبا و احساسی برای همسرشعر عاشقانه زیبا و احساسی برای همسر

شعر دوبیتی عاشقانه زیبا

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

بابا طاهر

***

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

فریدون مشیری

*****

شاعر میگه :
لا تقسوا علی أنثی إلا فی عناقها…
به زن سخت نگیرید
مگر به هنگام در آغوش کشیدنش :))

******

شعر عاشقانه برای همسر مهربانم

بوی شور انگیز باراڹ می دهی
با نگاهت بر دلم جان می دهی

بسکه خوب و مھربان و صادقی
بر دلم عشقی فراوان می دهی

خواهشا با قلب تنھایم بمان
چون فقط تو بوی انسان می دهی

******

شعر عاشقانه زیبا و رمانتیک

من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏
با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارا

از دیده بر آنم همه را جز تو برانم‏
پاکیزه کنم پیش رخت آینه‏ ها را

من برکه ی آرام وُ تو پوینده نسیمی‏
دریاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار است‏
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی‏
آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا

سیمین بهبهانی

*****

شعرهای عاشقانه زیبا و دلنشین جدید

از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است

ملک الشعرای بهار

******

فکر هایم تکه تکه شده اند
تو که نباشی
بهانه ایی برای جمع کردنشان ندارم
کاش باشی
تا فکرهایم بکر و خواستنی باشند

******

شعر عارفانه عاشقانه زیبا

بیا بیا دلدار من دلدار من
درآ درآ در کار من در کار من
تویی تویی گلزار من گلزار من
بگو بگو اسرار من اسرار من

******

چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست
تا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست

آغاز عشق یک نظرش با حلاوتست
انجام عشق جز غم و جز آه سرد نیست

عشق آتشی ست در دل و آبی ست در دو چشم
با هر که عشق جفت ست زین هر دو فرد نیست

شهدیست با شرنگ و نشاطی‌ست با تعب
داروی دردناکست آنرا که درد نیست

آنکس که عشق بازد و جهان بازد و جهان
بنمای عاشقی که رخ از عشق زرد نیست

سنایی

******

تو را با قلب و جانم برگزیدم
وزین نا مردمی ها دل بریدم

به شوق دیدن روی تو ای دوست
هزاران غمزه و نازت خریدم

******

اشعار عاشقانه جدید و زیبا

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم

******

شعر دلتنگی و جدایی زیبا

امشب دلم از آمدنت سرشار است
فانوس به دست کوچه دیدار است

آن گونه تو را در انتظارم که اگر
این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است

******

بیراهه دور می‌زند بی تو دلم
لبخند به زور می‌زند بی تو دلم

هر وقت که دیر می‌کنی مثل سه تار
در مایه شور می‌زند بی تو دلم

احسان افشاری

*****

شغر غمگین و عاشقانه زیبا

ببار ای باران، ببار که غم از دلم رفتنی نیست
اشک های روی گونه ام دیدنی نیست

ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست

ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست

******

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم

مولانا

منبع : شعر احساسی



:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجله

داستان قسمت آخر سریال سیب ممنوعه + عکس بایگران و زمان پخش

سریال ترکی سیب ممنوعه

یلدیز، به عنوان خدمتکار در خانه ایندر خانم مشغول رسیدگی به مهمان ها است. بعد از رفتن مهمان ها، ایندر خانم با او صحبت کرده و از ییلدیز می خواهد که به شوهرش نزدیک شود. ییلدیز از این پیشنهاد غافلگیر می شود. ایندر می خواهد با نقشه خیانت شوهرش، با گرفتن مال و منال از او جدا شود. او سومین زن شوهرش هالیت است.
ییلدیز، به همراه خواهرش زینب در خانه ای اجاره ای زندگی می کنند. آنها وضع مالی خوبی ندارند و هر دو شاغل هستند. زینب دختری سر به راه و عاقل و در مقابل، ییلدیز دختری هوایی و مغرور است که تمام فکرش پولدار شدن از طریق پیدا کردن شوهری پولدار است.
ییلدیز ابتدا در رستورانی گران قیمت که افراد پولدار و معروف به آنجا می آمدند، در قسمت پذیرش کار می کرد.
او با دوست پسر خودش مته هم در همانجا آشنا شده بود.
وقتی ایندر خانم به همراه دوستانش به رستوران می روند، با دیدن ییلدیز این فکر به سرش می زند که او را برای خانه و شرکت خودشان استخدام کرده تا از این طریق نقشه خودش را عملی کند. او به ییلدیز پیشنهاد حقوق سه برابری می دهد و ییلدیز با خوشحالی قبول می کند.
زینب در شرکتی کار می کند که سه ماه حقوق نگرفته و شرایط شرکت تق و لق است. شرکت به مدیر جدید واگذار می شود. یک پسر مستبد و بد اخلاق. مدیر جدید با تمام پرنسل سابق، من جمله زینب تسویه حساب کرده و او اخراج می کند. اما برای یک پروژه درختکاری که هنوز ناتمام مانده و دست زینب بوده است، دوباره او را استخدام می کند.
شب، ییلدیز می خواهد با مته بیرون برود. زینب هرچه به او گوشزد می کند که «این پسر به درد تو نمی‌خورد» فایده ندارد. او می گوید «اگر مته قصد جدی داشت با من آشنا می شد». ییلدیز زیر بار نمی رود. اما وقتی شب با مته بیرون می رود، می فهمد که او فقط قصد خوش گذرانی با او را دارد و اصرار دارد که با هم به خانه بروند. ییلدیز با ناراحتی مته را ترک می کند. در خانه زینب او را دلداری می دهد اما ییلدیز همچنان از رویای شوهر پولدار دست نکشیده و می گوید: «من پولدار می شوم. آدمها فقط به پول احترام می‌گذارند و من نمی‌گذارم کسی من را تحقیر کند». زینب برای این طرز فکر خواهرش متاسف است.
فردای آن روز، ییلدیز به عنوان خدمتکار برای آشنایی با خانواده هالیت به خانه شان می رود و ناخواسته وارد یک بازی شوم می شود.

داستان قسمت آخر سریال سیب ممنوعه + عکس بایگران و زمان پخش
 

ییلدیز و زینب هر دو اولین روز کاری خود را شروع می‌کنند. زینب با گروه فیلمبرداری و رییس جدید به محل درختکاری می رود. رئیس او پسری مغرور و بد اخلاق و جدی است.

ییلدیز بعد از رفتن به خانه آقا هالیت و آشنا شدن با خانواده، به شرکت او رفته و برای هالیت در اتاقش نوشیدنی می برد. هالیت مردی هیز و چرب زبان است. او با ییلدیز خوش برخورد است اما با زنش رفتار خشک و سرد و بدی دارد. هالیت و زنش فقط در مقابل مهمانان با هم خوب هستند به طوری که از شدت ابراز علاقه و عشق ورزیدن موجب حسادت دیگران می شوند. آنها در مهمانی که شب دارند خیلی به هم محبت می کنند طوری که زن مهمان از شوهرش بابت اینکه او هم مثل هالیت نیست دلخور می شود‌. ایندر خانم انگشتری گران‌قیمت در دست دارد که می گوید کادوی سالگرد ازدواجشان است. بعد از اینکه مهمان ها می روند هالیت انگشتر را از ایندر پس گرفته و در صندوق خودش می گذارد. ایندر در مورد خدمه ی جدید یعنی ییلدیز از هالیت می پرسد و او ییلدیز را تایید می کند. ایندر با خودش فکر می کند که به زودی بعد از جدا شدن و گرفتن حق خودش از هالیت، صاحب تمام اموال او می شود.

مشخص می شود که هالیت و علیهان،رئیس زینب، با یکدیگر فامیل و شریک هستند. علیهان به شرکت هالیت رفته و با او در مورد کار و شراکت صحبت می کنند.

شب از طرف شرکت به ییلدیز زنگ زده و می گویند فردا با هالیت به ادا پازار یکی از شهرهای ترکیه برود. ییلدیز استقبال کرده و وقتی می فهمد قرار است با هلیکوپتر بروند خیلی هیجان‌زده می شود.

آنها فردا عازم می شوند. در آنجا هالیت با ییلدیز صمیمی می شود و از او تعریف می کند. ییلدیز از این حس نزدیکی خوشحال است و خودش هم احساس راحتی می کند.

در شرکت زینب به همکارش در مورد بدهی های سنگین می گوید و اینکه دو دل است که از علیهان پول قرص بگیرد یا نه. علیهان از پشت در این حرف را شنیده و به کارمندی که با زینب حرف میزد می گوید بدون اینکه اسمی از من ببری مشکل مالی زینب را درست کن.

بعد از گذشتن پانزده روز از اولین روز کاری، به روزی می رسیم که ایندر خانم به ییلدیز همان پیشنهاد نزدیک شدن به شوهرش را می دهد‌…

ساعت دقیق پخش سریال سیب ممنوعه ؟

این سوال برای تمام کسانی که به این سریال علاقه دارند اهمیت بالای دارد تا بتوانند در ساعت های دقیق سریال مورد نظر خود را ببینند .
این سریال در روز های دو شنبه ساعت ۸ پخش میشود که در شبکه ی fox میتوانید سریال سیب ممنوعه را مشاهده کنید ..

منبع : سیب ممنوعه



:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجله

داستان قسمت آخر سریال سیب ممنوعه + عکس بایگران و زمان پخش

سریال ترکی سیب ممنوعه

یلدیز، به عنوان خدمتکار در خانه ایندر خانم مشغول رسیدگی به مهمان ها است. بعد از رفتن مهمان ها، ایندر خانم با او صحبت کرده و از ییلدیز می خواهد که به شوهرش نزدیک شود. ییلدیز از این پیشنهاد غافلگیر می شود. ایندر می خواهد با نقشه خیانت شوهرش، با گرفتن مال و منال از او جدا شود. او سومین زن شوهرش هالیت است.
ییلدیز، به همراه خواهرش زینب در خانه ای اجاره ای زندگی می کنند. آنها وضع مالی خوبی ندارند و هر دو شاغل هستند. زینب دختری سر به راه و عاقل و در مقابل، ییلدیز دختری هوایی و مغرور است که تمام فکرش پولدار شدن از طریق پیدا کردن شوهری پولدار است.
ییلدیز ابتدا در رستورانی گران قیمت که افراد پولدار و معروف به آنجا می آمدند، در قسمت پذیرش کار می کرد.
او با دوست پسر خودش مته هم در همانجا آشنا شده بود.
وقتی ایندر خانم به همراه دوستانش به رستوران می روند، با دیدن ییلدیز این فکر به سرش می زند که او را برای خانه و شرکت خودشان استخدام کرده تا از این طریق نقشه خودش را عملی کند. او به ییلدیز پیشنهاد حقوق سه برابری می دهد و ییلدیز با خوشحالی قبول می کند.
زینب در شرکتی کار می کند که سه ماه حقوق نگرفته و شرایط شرکت تق و لق است. شرکت به مدیر جدید واگذار می شود. یک پسر مستبد و بد اخلاق. مدیر جدید با تمام پرنسل سابق، من جمله زینب تسویه حساب کرده و او اخراج می کند. اما برای یک پروژه درختکاری که هنوز ناتمام مانده و دست زینب بوده است، دوباره او را استخدام می کند.
شب، ییلدیز می خواهد با مته بیرون برود. زینب هرچه به او گوشزد می کند که «این پسر به درد تو نمی‌خورد» فایده ندارد. او می گوید «اگر مته قصد جدی داشت با من آشنا می شد». ییلدیز زیر بار نمی رود. اما وقتی شب با مته بیرون می رود، می فهمد که او فقط قصد خوش گذرانی با او را دارد و اصرار دارد که با هم به خانه بروند. ییلدیز با ناراحتی مته را ترک می کند. در خانه زینب او را دلداری می دهد اما ییلدیز همچنان از رویای شوهر پولدار دست نکشیده و می گوید: «من پولدار می شوم. آدمها فقط به پول احترام می‌گذارند و من نمی‌گذارم کسی من را تحقیر کند». زینب برای این طرز فکر خواهرش متاسف است.
فردای آن روز، ییلدیز به عنوان خدمتکار برای آشنایی با خانواده هالیت به خانه شان می رود و ناخواسته وارد یک بازی شوم می شود.

داستان قسمت آخر سریال سیب ممنوعه + عکس بایگران و زمان پخش
 

ییلدیز و زینب هر دو اولین روز کاری خود را شروع می‌کنند. زینب با گروه فیلمبرداری و رییس جدید به محل درختکاری می رود. رئیس او پسری مغرور و بد اخلاق و جدی است.

ییلدیز بعد از رفتن به خانه آقا هالیت و آشنا شدن با خانواده، به شرکت او رفته و برای هالیت در اتاقش نوشیدنی می برد. هالیت مردی هیز و چرب زبان است. او با ییلدیز خوش برخورد است اما با زنش رفتار خشک و سرد و بدی دارد. هالیت و زنش فقط در مقابل مهمانان با هم خوب هستند به طوری که از شدت ابراز علاقه و عشق ورزیدن موجب حسادت دیگران می شوند. آنها در مهمانی که شب دارند خیلی به هم محبت می کنند طوری که زن مهمان از شوهرش بابت اینکه او هم مثل هالیت نیست دلخور می شود‌. ایندر خانم انگشتری گران‌قیمت در دست دارد که می گوید کادوی سالگرد ازدواجشان است. بعد از اینکه مهمان ها می روند هالیت انگشتر را از ایندر پس گرفته و در صندوق خودش می گذارد. ایندر در مورد خدمه ی جدید یعنی ییلدیز از هالیت می پرسد و او ییلدیز را تایید می کند. ایندر با خودش فکر می کند که به زودی بعد از جدا شدن و گرفتن حق خودش از هالیت، صاحب تمام اموال او می شود.

مشخص می شود که هالیت و علیهان،رئیس زینب، با یکدیگر فامیل و شریک هستند. علیهان به شرکت هالیت رفته و با او در مورد کار و شراکت صحبت می کنند.

شب از طرف شرکت به ییلدیز زنگ زده و می گویند فردا با هالیت به ادا پازار یکی از شهرهای ترکیه برود. ییلدیز استقبال کرده و وقتی می فهمد قرار است با هلیکوپتر بروند خیلی هیجان‌زده می شود.

آنها فردا عازم می شوند. در آنجا هالیت با ییلدیز صمیمی می شود و از او تعریف می کند. ییلدیز از این حس نزدیکی خوشحال است و خودش هم احساس راحتی می کند.

در شرکت زینب به همکارش در مورد بدهی های سنگین می گوید و اینکه دو دل است که از علیهان پول قرص بگیرد یا نه. علیهان از پشت در این حرف را شنیده و به کارمندی که با زینب حرف میزد می گوید بدون اینکه اسمی از من ببری مشکل مالی زینب را درست کن.

بعد از گذشتن پانزده روز از اولین روز کاری، به روزی می رسیم که ایندر خانم به ییلدیز همان پیشنهاد نزدیک شدن به شوهرش را می دهد‌…

ساعت دقیق پخش سریال سیب ممنوعه ؟

این سوال برای تمام کسانی که به این سریال علاقه دارند اهمیت بالای دارد تا بتوانند در ساعت های دقیق سریال مورد نظر خود را ببینند .
این سریال در روز های دو شنبه ساعت ۸ پخش میشود که در شبکه ی fox میتوانید سریال سیب ممنوعه را مشاهده کنید ..

منبع : سیب ممنوعه



:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجله

در این قسمت تعدادی جملات غمگین و ناراحت کننده روز تولدم مبارک نیست را آماده کرده ایم

تولدم مبارک نیست

تولدم را با یک کیک تنهایی

چند شمع اشک

و یک کادو پیچیده به اندوه

جشن میگیرم

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

تبریک تلخ تولد خودم

تولدم مبارک نیست

دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره

تو رو اینجا نمی‌بینم

تولدم مبارک نیست

شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت

خودم رو مرده می‌دونم

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

تولدم مبارک نیست غمگینم

تولدم مبارک نیست

آخه اونی که میخوام کنارم نیست

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

تولد غمگینم مبارک

تولدم مبارک نیست                           دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره                        تو رو اینجا نمی بینم

تولدم مبارک نیست                        شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت         خودم رو مرده می دونم

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

جملات غمگین تولدت مبارک غم انگیز

تقویم ورق می‌خورد و به روزی می‌رسد که آمدنش هیچ کس را خوشحال نمی‌کند؛ حتی خود من را. تولدم را جشن می‌گیرم با یک کیک تنهایی و چند اشک شمع و یک کادوی پیچیده به اندوه. تولد غمگینم مبارک

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

متن های ناراحت کننده تولدت مبارک

باز هم جشن تولد، باز هم کادو و گل، باز هم شمع و گل و آیینه، هر کسی چیزی با خود دارد، یک عروسک یک گل، یا کتابی پر دیو و دلبر، کاش جای همه این خوبان، تو کنارم بودی، لااقل کاش یکی از یاران، نامه‌ات را به من اهدا می‌کرد

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

تولد عشقی که رفته

برای دل خودم سخته بدونم تولدشه و نتونم تبریک بگم. جات هنوز میون دعاهامه. گر چه می‌دونم دیگه جایی توی قلبت ندارم. تولدت مبارک عزیزترینم

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

متن غم و ناراحتی

به سلامتی کسی که عشقش اون رو رها کرد و برای همیشه تنهاش گذاشت ولی هنوز رمز گوشیش تاریخ تولد تنها عشقشه

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

جمله های کوتاه تبریک تولد غم انگیز

امشب دامن تو پر از هدیه‌های بزرگ و کوچک می‌شود؛ امام من هیچ چیز ندارم که به تو هدیه بدهم. جز دلی که به من پس دادی

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

شعر نو تولدت مبارک

رسیده روز تولد تو

که باز من برات هدیه بگیرم

واسه من فقط همین بهانه س

بگم که چه قدر برات می‌میرم

لحظه شیرین دلواپسی

کی به داد دل ما می‌رسی؟

دیدارت بهترین روز من بود

وقت خوبی واسه دوست داشتن بود

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

متن بلند تولد عشقی که رفته

هنوز هم روز تولدت را جشن می‌گیرم، تنهایی شمع روشن می‌کنم. آرزو می‌کنم و به امید دیدار تو شمع‌های کیک تولدت را خاموش می‌کنم. آرزو می‌کنم در جشن تولد بعدی تو در کنارت باشم و تو چشم در چشم من قول بدهی از کنارم جایی نمی‌روی.

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

تولد عزیزی که از دنیا رفته

نفسم بودی که با رفتنت بند اومدی. شاید باقی مونده زندگیم به این دلیله که هر سال تولدت رو با یه سنگ سرد جشن بگیرم. دیگه نمی‌تونم تو رو در آغوش بگیرم و ببوسم و تولدت رو بهت تبریک بگم. کیکت رو می‌برم و تعارف می‌کنم. یکی می‌گه: نه ممنون. فاتحه ش رو می‌فرستم.

جملات غمگین تبریک تولد به خودم

تولدم مبارک بسیار غم انگیز با تنهایی

 
دیروز،من به دنیا آمدم
هر سال،جشنی می گرفتم
برای دیدن لبخندهایی
که نشاط تولدم را،به همراه دارند
هر سال،چهره ی شاد کسانی را
که دوستم دارند
به یادگار ثبت می کردم
هر سال یک شمع دیگر
اضافه می کردم،روی کیک تولدم
و یک سال از گذر عمرم را
در کنار کسانی که
دوستم دارند می گذراندم
هر سال،لباس شادی می پوشیدم
و ست با رنگ هایش،آرایش می کردم
می رقصیدم،می خندیدم
و هر سال اینگونه
تولدم را می گذراندم
امسال اما نه!امسال
من در عطر گلاب های نیاسر
که از صورتی گل های محمدی
روز تولدم را طراوت می بخشیدند
متولد شدم.
و در غربت خاک سهراب،
که دلیل اشک هایم می شد
و زیر نم باران،روز تولدم را
با دعا همراه می کرد
خلوت کردم.
و در کوچه پس کوچه های ابیانه
در یکرنگی دیوارها
در بناهای کاه گلی خانه های پیر
اندکی زندگی کردم.
امسال،روز تولدم را
با همان لباسهای بیرونی معمولی
با همان آرایش ساده ی دخترانه
و عطر سرد ادکلن همیشگی گذراندم
امسال،روز تولدم متفاوت بود
انگار من هم آدم دیگری بودم
و دنیا رنگ دیگری داشت
امسال شوق تولدی در من نبود
من بودم و طبیعت
و دلی که
سخت دلتنگ وجود یارم بود
و او صدایی مهربان پشت خط
عشق من،تولدت مبارک
دوستت دارم خوب لحظه های من
امسال بی تو تولدم
نه کیکی داشت و نه شمعی
نه شاخه گلی در اتاقم هست
و نه روی لب هایم
گرمای بوسه ی لبهایت
سال دیگر بوسه های امسال را
از لبهایت طلبکار می شوم.
سال دیگر در حجم آغوشت
شوق ۲۴ سالگی ام را
جشن می گیرم و با تو شمع ها را
فوت خواهیم کرد.
تا سال دیگر…


:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 مهر 1398 | نظرات ()